خیال پردازی ، فانتزی و نظریه های روانشناسی مربوط به آن
خیالپردازی و فانتزی: رویاها و خیالپردازیها بیهوده و بیمعنی نیستند. رویاها میتوانند:
• سرگرم کننده
• منحرف کنننده افکار
• ترسناک
• برانگیزاننده
• کمک به خلاقیت
• هموار کننده راه
• کمک به برنامه ریزی آینده باشند.
تا زمانی که واقعیات با توهمات مخلوط نشوند و بتوان با آگاهی خیال پردازی کرد و شخص بداند که آنچه در ذهن اوست واقعیت خارجی ندارد، مشکلی ایجاد نمی شود. مشکل در مخلوط شدن تخیلات با واقعیات است.
روياهاى ناهنجار و ناسازگار، شبیه آنچه که در اختلال هذیانی و شیزوفرنی رخ میدهد، و یا اگر اجازه داده شود تخیلات بیش از حد سفت و سخت شوند، مثل پارافیلیا. پارافیلیا، به عنوان انحراف جنسی شناخته شده، و شخص احساس برانگیختگی جنسی شدید نسبت به اشیاء غیر معمول، شرایط، یا افراد دارد.
سیر تحول خیال پردازی
کودکان در 6 سال اول خیالپردازی در مورد مفاهیم دینی زیاد دارند که باید به آن سبک و سو داده شود. خیالپردازی از 3 تا 8 سالگی طبیعی است . نوعی از شکل گیری و تعادل شخصیت کودکانه است که اگر افراطی شود بعد از 7 سالگی باید به مشاور مراجعه شود. مرز بین خیال، واقعیت، توهم، خواب و خیال پردازی در قالب بازی در سنین 4 تا 5 سالگی باید آموزش داد. فیلم هم داریم. بیش از 90% خلاقیت کودکان در سنین 5 تا 6 سالگی محصول خیال پردازی کودک است. این خلاقیت زیربنای نوآوریها و ابداعات انسان در سنین مختلف است. خیالپردازی یک راه یا مفری برای جریان سازی تفکر و شکل گیری تفکر و اندیشه کودک.
روان شناسی رویا و خیال پردازی
رویا و خیال پردازی یک احساس روانی و دو نوع است: • رویای آگاهانه. • رویای ناخودآگاهانه.
رویای آگاهانه
رویا و خیال پردازی آگاهانه یک وضعیت خَلق کردنی تصوری در یک فرد است که بیانگر خواسته ها و یا اهداف وی میباشد. برخی اوقات خیال پردازی ها بسیار بعیدند و برخی ممکن است کاملا واقع بینانه باشند. خیال پردازی ها میتوانند طبیعت جنسی داشته باشند.
معنای دیگر خیال پردازی، چیزهایی است که واقعی نیستند، و هیچیک از حواس پنج گانه آنها را درک نمیکند، اما در تصور واقعی مینمایند. در زندگی روزمره، اغلب افراد افکار خود را با یک سری رویاهایی همراه میکنند که آرزو دارند و یا مایل به انجام آنها بوده اند. به عنوان مثال: به جای تلاش واقعی در نزدیکی به دوستان و یا کسب موفقیت، تصور می کنند که موفق و محبوب هستند.
هنگامی که رویا و خیال پردازی افراطی شود، بیانگر یک صفت از اختلال شخصیت خودشیفتگی است. قطعاً کسی که زیاد خیال پردازی میکند، هیچ دوست نزدیکی ندارد.
رویا و خیال پردازی میتواند سودمند باشد، و جنبه جبرانی آرزوها، بهبود دهنده و کوچک شمردن گرفتاریها و گریز از مشکلات داشته باشد. همچنین رویاها میتوانند در هنر، ادبیات، خلاقیت و نوآوری موثر باشند.
رویا و خیال پردازی میتواند یک مکانیسم دفاعی باشد. مردان و زنان نمیتوانند براحتی از گذران زندگی رضایت داشته باشند. اما به سادگی میتوانند به تحقق آرزوهای خیالی خود بپردازند.
خیال پردازی ها ممکن است یک منبع با ارزش باشند. این رویاها میتوانند علاقه و انگیزه را بالا ببرند. هنرمند میتواند رویا و خیال پردازی خود را به آفرینش های هنری تبدیل کند.
فانتزی تصورکردن موقعیتی است که امیال و اهداف خالقش را آشکار میسازد. فانتزی ها گاه شامل موقعیتهایی بسیار بعید و گاه کاملا واقع گرایانه اند. فانتزی همچنین در بسیاری موارد میتواند دربرگیرنده محتوایی جنسی باشد. اغلب، افراد افکار خود را در حال دنبال کردن مجموعه ای از فانتزی ها پیرامون آنچه آرزو میکنند تا بتوانند انجام دهند یا آنچه آرزو میکنند که ایکاش انجام داده بودند، می ابند. جورج ویلانت در مطالعه خود بر مکانیسم های دفاعی، فانتزی را یک نمونه شاخص از دفاع های نابالغ ذکر میکند.
رویای ناخودآگاهانه.
• رابطه کودک در حال رشد با جهان داخلی خود. این نوع فعالیت و بازی در داخل شخص به عنوان رویای ناخودآگاه شناخته شده است. این رویاها اغلب بسیار خشن و تهاجمی اند. این رویاها متفاوت از رویاها یا خیال پردازی آگاهانه میباشند.
ناخودآگاه یعنی ساختن رویای ارتباط با اشیاء و موضوعات.
• رویای ناخودآگاهانه یک تفکر بنیادی و ذاتی است،
• به عنوان بازنمود ذهنی از غرایز فردی است.
• معادل روانی مکانیسم دفاعی ذهن است.
رویاهای ناخودآگاه اعمال نفوذ مداوم در طول زندگی دارند، هم در افراد نرمال و هم عصبی، تفاوت در نوع دروغ گفتن در هر شخصیت خاص، ناشی از توهمات غالب وی است.
انسان ها همیشه واقعیات زندگی را از دریچه رویاهای ناخودآگاهانه خود درک می کنند.
تخیلات آرزوئی
تخیل آرزوئی یا دید آرزوئی، اعتقاد آرزوئی و احساس آرزوئی است. این تخیل یک واکنش طبیعی در مقابل نیازهای ذهنی بشر است. مثل تب که بازتاب طبیعی بدن در مقابل هجوم میکروبهاست. وقتی این نیاز اصیل باشد تبدیل به انگیزه برای پیشرفت در عالم واقع می شود. وقتی عصبی باشد بازتاب عصبیتها بوده. اگرچاره ای برایش پیدا نکنیم باعث رکود فکری و مانع از پیشرفتمان در عالم واقع می شود.
مثالهائی از تخیلات آرزوئی:
• شخص در تخیلش میبیند که دیگران متوجه درستکاری و صداقت او شده و تحسینش می کنند.
• در ذهنش خود را صاحب فرزندی ایده آل می بیند.
• شخص خود را در حال مقابله به مثل با کسی که به او بدقولی کرده می بیند.
• جوان گوشه گیر خود را بزرگترین قهرمان ورزشی، نابغه، کازانوا و یا دون ژوئن می بیند.
ریشه تخیلات آرزوئی:
1. این تخیلات بازتاب نیازهای عصبی ماست.
2. بایدهای تحقق نیافته بصورت تخیل آرزوئی بروز میکنند.
3. واکنش جبرانی احساس حقارت بصورت تخیل آرزوئی بروز میکند.
4. چون اجباری و غیر اختیاری است، شخص مجبور است آنرا اطاعت کند حتی اگر به ضرر خود واقعی اش باشد.
5. نیاز به برتری همه جانبه و بدون استثناء دارد.
6. نقش ابزاری خاص برای ایده آلیزه کردن خود دارد. مثل تشنه ای که در بیابان دنبال سراب میدود، شخص برای رفع عطش به رسیدن به خود ایده آلی دنبال تخیلات آرزوئی میدود.
7. نیاز به جلال و شکوه عصبی.
8. نیاز به انتقام جوئی.
9. نیاز به محبت.
عوامل تشدید کننده:
رنجش، زخم غرور، آزار حقارت، عناد به خود، تضاد، توقعات عصبی، احساس اجحاف و اضطراب.
عوارض تخیلات آرزوئی:
1. بی تفاوت شدن نسبت به خود، دیگران، واقعیات و حقایق.
2. از بایدها سرچشمه میگیرند و خود ایجاد کننده بایدها هستند.
3. پناه بردن و باقی ماندن در عالم خیال.
4. تبدیل شدن از یک تخيل آرزوئی مثل پدر، مادر و یا کارفرما کامل بودن به فردی بوالهوس و دون ژوان.
5. تبدیل شدن به فردی منافات با احساسات اصیل و آرزوهای واقعی خود و منافعش.
6. فرو رفتن در قعر تخیلات، آدم را خنگ میکند.
7. هر چند که حاصل تضاد، اضطراب و … است و موقتاً از شدت اضطراب کم میکند ولی ادامه یافتن آن باعث بالا رفتن اضطراب میشود.
نحوه برخورد با تخیلات
تخیلات آرزوئی نوعی مکانیزم دفاعی ذهن است مثل تب که نوعی مکانیزم دفاعی بدن در مقابل هجوم میکروبهاست.
ولی آیا باید به آن بی توجه ماند؟ اگر تب در بدن انسان از حدود چهل درجه بالاتر رود و یا مدت طولانی ادامه یابد خود باعث ایجاد ضایعه در جسم انسان میشود.
تخیل آرزوئی نیز برای ایجاد تعادل در ذهن بشر ایجاد میشود ولی اگر میزان آن از حد به در رود و کار و زندگی را مختل کند. ضرر و خسارتش جبران ناپذیر شده و فرد را دچار از خود بیگانگی شدید میکند.
پس چه باید کرد؟ جلوی تخیلات آرزوئی و گریه را نباید گرفت. به عبارت دیگر تخیل آرزوئی را با قدرت اراده نباید کنار گذاشت. بلکه باید نیازهای ایجاد کننده آن را شناسایی کرده و این نیازها را برطرف کرد. اولین قدم دیدن تخیل و مکتوب کردن آن است. واکنش سنجی و پیدا کردن نیاز عصبی خوراک دهنده به این تخیل (کی به ذهن آمد؟چه میخواهد؟).
برنامه ریزی برای رفع نیازهای عصبی
1. نیاز به مهر – تمرین مهر اصیل به خود و دیگران.
2. نیاز به تائید دیگران – تمرین حسن جوئی از خود و دیگران و تمرین اعتماد به نفس.
3. نياز به فخر طلبی – تمرین حسن جوئی از خود و دیگران، مهر اصیل به خود و دیگران، تمرین پذیرش خود و دیگران همانگونه که هستیم.
4. نیاز به پول و ثروت – برنامه ریزی برای توسعه کار و درآمد به شرطی که فخرطلبی نباشد.
5. نیاز به برقراری ارتباط با دیگران – برنامه ریزی رفتارگرایانه برای حضور در مجالس، محافل و محشور شدن با اقوام و فامیل و دوستان و حتی غریبه ها.
6. نیاز به مهرطلبی – برنامه ریزی برای جایگزین کردن رفتارهای مهر طلبانه با رفتارهای اصیل.
7. نیاز به برتری طلبی – جایگزین كردن رفتارهای برتری طلبانه و انتقام جویانه با رفتارهای مهر آمیز و اصيل.
8. نیاز به انتقام جوئی – تمرین مهر اصیل و رنجش زدائی.
9. عناد بخود – ریشه يابی و تمرین مهر بخود.
فانتزی
فانتزی که با حرف F شروع می شود در واقع بیانگر تخیلات و تصویرسازی نوزادان که با فرآیند رشد حافظه یعنی هجده ماهگی آغاز میشود گفته میشود. این تخیلات و تصویرسازی در خردسالان منجر به بروز رفتارهای خلاقانه مانند “اختراع وسیله” یا مخرب یا بیمارگون مانند “توهم نیروی ماورایی داشتن” میگردد. اما فانتزی که با حرف Ph شروع میشود در واقع بیانگر ناکامی ها و یا امیال سرکوب شده افراد است که حول محور نیازهای idنهاد میگردد و با تکانه های جنسی همراه است.
فنتسی ( فانتزی ) Fantasy
خیال پردازی ( fantasy ) یکی از سازوکارهای دفاعی در اختلالات شخصیت میباشد.
خیلی از کسانی که اغلب انگ اسکیزوئید ( Schizoid ) بر آنها زده میشود، یعنی افراد نا متعارف، گوشه گیر و هراسان، با خَلق یک زندگی تصوری به ویژه دوستانی تصوری در درون خود به تسکین و ارضای خود میپردازند. اینگونه افراد، به دلیل وابستگی فراوانشان به خیالپردازی، اغلب بسیار سرد و نجوش به نظر میرسند. درمانگر باید معاشرتی نبودن آنها را به حساب ترسشان از صمیمیت بگذارد و بر آنها خرده نگیرد یا اگر او را طرد کردند، دلخور نشود. درمانگر همواره باید با آرامش، اطمینان بخشی، و تعمق، نسبت به آنها علاقه و توجه نشان دهد، بی آنکه اصراری برای دیدن واکنش متقابل از جانب آنها داشته باشد. اگر ترسی را که آنها از صمیمیت و نزدیکی دارند، دریابیم و به راهئهای نامتعارفی که آنها در زندگی و روابط خود برمیگزینند، توجه و احترام نشان دهیم، مفید و نیز درمانی خواهد بود.
نظر ملانی کلاین درباره فانتزی کودکان
کلاین فانتزی ها را از منشاء ناخودآگاه که بصورت تصویر برای رفع غریزه، برون ریزی میشود، میدانست. وی میگوید “احساسات و فانتزی های نوزادان به اندازه تاثیرات آنها برای رفع نیازهای حیاتی شان است. بنابراین، قدرتمند، مداوم و بر زندگی عاطفی و فکری بزرگسالی شان اثرگذار است.”
کلاین تفاوتی بین فانتزی کودکان و بزرگسالان نمی بیند. تنها فانتزی را زیربنای ناخودآگاه میداند که محرک فرد برای تخیلاتش است. اما فروید طبق نظریه روانی جنسی، فانتزی در کودکان و بزرگسالان را با پیدایی و رسش و نتیجه ای متفاوت میداند که حتی برای آن پیشبین های رفتاری را تبیین کرده است.
یکی از مفاهیم مهم در کار بالینی با فنتسی ناخودآگاه بیماران، مفهوم نقطۀ اضطرار (Point Of Urgency) است. به عقیدهٔ کلاین درک حس اضطراب در بیماران یکی از مهمترین نشانه های نزدیک شدن به فانتزی ناخودآگاه در مسیر تداعی بیماران می باشد. به عقیدۀ او پیدا کردن این لحظه از درمان (نقطهٔ اضطرار) قدم اول و مورد هدف قرار دادنش با تفسیر قدم بعدی است.
دیدگاه فروید درمورد فانتزی بزرگسالان
فروید فانتزی ها را به رسمیت می شناسد، اما آرزوی ناخودآگاه را بعنوان اولین محرک نگاه میکند. او فانتزی ها را به عنوان تصورات آرزوی خواسته های ناخوشایند دید. اما کلاین فانتزی را زیر خواسته های ناخودآگاه قرار داد و نه در کنار آنها. بنابراین فروید بر این اعتقاد بود که بحث غرایز بخصوص غریزه جنسی به یک محرک درونی و بیرونی قدرتمند نیاز دارد و آن را جز با وجود فانتزی برآورده شده نمی بیند.فروید برای اثبات نظریه تفاوت فانتزی و نتیجه آن در کودکان و بزرگسالان، از طریق تحلیل رویا و تداعی آزاد بخوبی متوجه تفاوت این دو شده و نظریه اش را بسط و گسترش داد و به اثبات رسانید. در بررسی ها متوجه شد که فانتزی های کودکان با فاکتور امیال و آرزوهای برآوردسازی نیازهای عاطفی-روانی دانست که منجر به بروز رفتارهای خلاقانه میشود و در برخی منجر به توهم و هذیان و در بزرگسالان با فاکتور جنسی و نیازهای سرکوب شده توالی رشد روانی–جنسی که نتیجه اش فانتزی های جنسی نامتعارف است، شد.
توجه به مقوله فانتاسم فروید را وادار به دستكاری عمیقی در تئوری دستگاه روانی میكند. او در این راستا مقوله سائق مرگ را به میان میكشد و آن را در مقابل سائق زندگی قرار میدهد.
فروید در مقاله «كودكی را میزنند» صحبت از فانتاسم بنیادی میكند و آن را در مقابل مجموعه فانتاسم ها یا خیال پردازی های سوژه قرار میدهد. از آن به بعد اهمیت این مقوله مدام در تئوری روانكاوی افزایش می یابد تا جایی كه سرنوشت و پایان روند روانكاوی وابسته به آن میگردد.
فروید در یكی از آخرین كتابهای خود به نام «روانكاوی پایان یافته و روانكاوی پایان ناپذیر» كه به گونه ای در حكم وصیت نامه اوست، به این نكته اشاره میكند كه خیش روانكاوی ممكن است در تخته سنگی گیر كند كه او آن را تخته سنگ كاستراسیون مینامد. در این صورت روانكاوی پایان ناپذیر تلقی میگردد.
فروید پس از كنار گذاشتن نظريه تروما به اهمیت فانتزی ناخودآگاه در شکل گیری علائم، رویاها و آسیب شناسی زندگی روزمره پرداخت.
فروید معتقد بود فانتزى ناخودآگاه مبتنی بر غریزه، انگیزۀ زیربنایی سازمان روانشناختی فرد است. از آنجایی که ظهور این فانتزی در خودآگاه، فرد را آشفته و مضطرب میکند بايد از طریق دفاع هاى ایگو ناخودآگاه نگه داشته شود و مصالحه ای در جهت تعادل سیستم روان شکل گیرد.
به عقیده فروید یک فانتزی پیرامون آرزوهایی چندگانه و اغلب واپسرانی شده شکل میگیرد. یک فانتزی، میل را به صورتی تغییر شکل یافته و از طریق فرایندی دفاعی نمایش میدهد. تمایل سوژه به حفظ فاصله با آرزوی سرکوب شده و تجربه کردن آن به صورت همزمان، امکان تجربه ای چندگانه از فانتزی را فراهم میسازد.
هاینتس هارتمن ( Heinz Hartmann )
هاینتس هارتمن نظریه اولیه روان تحلیلی در باره انگیزش، سائقهای بیولوژیکی را اساس تمام فعالیت های انسانی میدانست (فروید، ۱۹۱۵). ظهور روان شناسی ایگو (من) این نظریه را اصلاح کرد و بعضی از کارکردهای خودمختار ایگو را نیز دربر گرفت. اما در این اصل که سائقها اساس تعارضها هستند و بر این اساس سازمان روان شناختی را تشکیل میدهند، تغییری ایجاد نشد (فروید، ۱۹۳۶؛ فنیکل، ۱۹۴۵).
بر اساس این دیدگاه یک فنتسی (فانتزی) ناهشیار مبتنی بر سائق، ریشه همه مصالحه ها است. انگیزه زیربنایی تمام سازمان روان شناختی است. و از آن جایی که این فنتسی (فانتزی) باعث ایجاد اضطراب میشود باید ناهشیار باقی مانده و تعارض بین فنتسی (فانتزی) و دفاع های علیه آن، باعث ایجاد مصالحه ای میشود که روان را سازمان میدهد. روان شناسی ایگوی معاصر، گاهی تحلیل ساختاری معاصر نامیده میشود. روان را محصول مصالحه بین نیروهای متعارض سائق، گناه، اضطراب و دفاع میدانند.
براساس این دیدگاه، نیاز به مدیریت تنشی که به خاطر سائقها و دفاعهای علیه آنها ایجاد شده است، خود انگیزه روابط بین فردی و بهره وری است. اصلاح ایگو اشاره دارد به وجود ابعاد عقلانی و واقعیت محور (Reality-Oriented) و عامل شخصیت و بخشی از آن هشیار و بخشی ناهشیار است. وظیقه ایگو از دیدگاه فروید، عبارت است از مهار تکانه های بدوی اید (نهاد) و انطباق آن ها با واقعیت بیرونی . میدانیم بر طبق اصل واقعیت و تعدیل مطالبات و خواسته ها و الزامات سوپرایگو (فرامن)، ایگو در خدمت سه عامل و نیرو قرار دارد و آن چه را که میتواند انجام دهد برای هماهنگ سازی خواسته ها و مطالبات و نیازها و فشارهای آن سه مورد میباشد و این سه نیرو، دنیای بیرونی و سوپرایگو و اید هستند (فروید، ۱۹۲۳).
در دیدگاه مدل کلاسیک، شخصیت آدمی به نوعی درگیر تضادها در میدان نبرد است. اصل واقعیت Reality Principle ، تضاد درونی، تنش درونی و انطباق Adaptation. در مراحل رشد مدام درگیری و کشمکش میان مقتضیات درونی و واقعیت بیرونی در جریان است و این دیدگاه تاکید دارد که نیازهای درونی سهمی اساسی در انگیزش آدمی دارند. همچنین تاکید روانکاوی سنتی بر مکانیزم دفاعی Repression که اساسی ترین مکانیزم دفاعی است که آرزوهای ناهمساز ناهشیار (ناخودآگاه) باقی بمانند و یا به صورت مبدل و تبدیل شده در سطح آگاهی ما پذیرفته شوند. از طرفی بدلیل گرایش ذاتی آرزوها و امیال و سائقهایی که به سطح ناخودآگاه (ناهشیار) رانده شده اند، تمایل به بازگشت به قلمروی آگاهی دارند و در نتیجه تنش جزء ذاتی و پایدار سیستم روانی باقی میماند.
هاینتس هارتمن (۱۹۳۹٫۱۹۶۴) Heinz Hartmann بنیانگذار روانشناسی ایگو این دیدگاه را به چالش کشید و بر جنبه های غیردفاعی ایگو تاکید کرد که مورد انتقاد شدید لاکان هم قرار گرفت. هارتمن به جای آن که ایگو را فقط واسطه ای میان مقتضیات اید و دنیای بیرونی بداند آن را خارج از حوزه و حریم تعارض میدانست. در نتیجه این قلمروی عاری از تعارض ایگو رشدی مستقل دارد و مفروضه هارتمن این بود که اگر تاثیرات محیطی نسبتاً نامطلوب باشد، با این وجود دستخوش تعارضات درونی نخواهد شد.
هارتمن کارکردهای ایگو را : تفکر، ادراک، زبان، یادگیری، حافظه و برنامه ریزی عقلانی عنوان نمود و تحول این جنبه های شخصیت، تجربه لذت و ارضاء را دگرگون می نماید.
ژاک لکان
لاكان در مقالهِ اولیه ای دربارهِ خانواده (1938)، موضع فرویدی كم و بیش متعارفی دربارهِ عقدهِ ادیپ اتخاذ كرد. از نظر لاكان، عقدهِ ادیپ در وهلهِ اول ساختاری نمادین است. هنگامی كه دو فرد باهم زندگی یا ازدواج میكنند، این كار را به دلایلی بسیار شخصی و خصوصی انجام میدهند، اما درعین حال جنبهِ اجتماعی یا نمادین گسترده تری نیز در این رابطه وجود دارد. یك رابطه یا ازدواج نه تنها به طرفین آن، بلكه به كل شبكهِ اجتماعی دوستان، خویشاوندان و نهادها نیز مربوط است. بنابراین، روابط شخصی، زن و مرد را در مدار نمادین مفاهیم اجتماعی قرار میدهد. پس، از نظر لاكان، باید بین طرفین واقعی رابطه و ساختارهای نمادینی كه روابط زن و مرد را سازماندهی میكنند، فرق بگذاریم
بنابر نظر لاكان، سوژه ها موجودات ارضا نشدهِ سرگردانی اند كه زمانی از وحدت وجود جدا شده اند و دو حالت بیشتر ندارند: گروهی با ظواهر دنیوی بر این خلأ بزرگ درونی سرپوش می گذارند و دستهِ دوم، با زدودن تعاریف نمادینی كه در ظاهر به آنها هویت داده، در جستجوی رضایت مطلق برمی آیند تا شاید از چشمهِ بیكران ناخودآگاه بهره مند شوند . از دیدگاه لاكان، سه گسترهِ امر نمادین The Symbolic و امر واقع The Real ، امر تصویری The Imaginary به ترتیب در ناخودآگاه سوژه رخ میدهند. گسترهِ امر نمادین از زبان گرفته تا قانون را شامل میشود و عرصهِ اجتماع انسان هاست كه به آن دیگریِ بزرگ The Other نیز میگوید. امر تصویری كه با مرحلهِ آینه ای به وجود می آید، قلمرو تصاویر، خیالات و همذات پنداری های تصویری است. امر واقع همان واقعیت نیست. آنچه واقعیت مینامیم، به امر نمادین یا واقعیت اجتماعی مربوط است. همواره هسته ای از امر واقع وجود دارد كه از نمادسازی میگریزد. لاكان این عنصر واپس زده را بازنمود یا چیز The Thingمینامد . لاكان در ادامه، مفهوم دیگری را به نام «فانتزی ناخودآگاه» بیان میكند. درحقیقت، امیال ناخودآگاه در بستر فانتزی تجلی مییابند. درواقع، فانتزی كوششی است برای پركردن شكاف ناشی از پرسش با یك پاسخ. فانتزی همان چارچوبی است كه میل ما را هماهنگ و مختصاتش را تعیین میكند. در صفحهِ فانتزی، میل تحقق نمییابد، «ارضا نمیشود»، بلكه برساخته میشود .
از نظر لاكان، «عشق پدیده ای است كه در سطح انتزاعی قرار میگیرد». عشق یكی از دو جنبهِ روابط انتزاعی است. عشق یك احساس شباهت با دیگری است. عشق های سوژه به صورت كلی دیده میشود كه سوژه میخواهد با آن شبیه باشد. این صحبت معادل است با اینكه: من اغلب به فردی عشق میورزم كه كمترین تفاوتها را با من داشته باشد، زیرا امیدوارم بتوانیم نقص های یكدیگر را كامل كنیم. از سوی دیگر، از كسی متنفرم كه برعكس من باشد، زیرا هیچ چیزی در او وجود ندارد كه نقص های من را جبران كند. اساساً، عشق به صورت خودپرستی یا عشق به خود در نظر گرفته میشود .
لاكان ایدهِ فروید در مورد عشق را با عنوان خودشیفتگی تعدیل كرد كه در آن سوژه ها به دیگران عشق میورزند، زیرا سوژه به شناسایی خود یا شناسایی خود از طریق دیگران قادر است. در قلمرو خیال و انتزاعات، عشق از شناسایی سوژه از یك ضمیر دلخواه چشمه میگیرد كه آن را در تصویر با دیگران یافته است. این ضمیر ایده آل جمع بندی همهِ مطلوب های سوژه است كه میخواهد به آن دست یابد؛ به ویژه یك تجربهِ كامل. عشق با عنوان خودشیفتگی فقط به معنای عشق ورزیدن به خود و شناسایی چیزی در دیگری، كه مشابه با ماست، نیست. خودشیفتگی عشق همچنین شامل در معرض قرار دادن خود به منزلهِ سوژه ای ارزشمند از عشق به دیگران است. بنابراین، عشق لقاح با خویشتن است. عشق همواره در جستجوی یك پاسخ از دیگران است. علاوه بر این، پاسخی كه سوژه به دنبال آن است، یك پاسخ در ارتباط با ذهنیت متغیر وی است .
برای دستیابی به یك عشق واقعی باید اعتقاد داشت كه با عشق ورزیدن به دیگران، به حقیقتی در مورد خودتان خواهید رسید. این مطلب به این معناست كه عشق تلاشی است كه سوژه در بررسی به نقص و كاستی های اساسی خود دارد. ازاینرو، میتوان گفت كه عشق هیچ نیست مگر براساس فقدان. عاشق شدن یا عشقی كامل مستلزم تشخیص و شناسایی كمبود در وجود شخص است كه این نقص را به دیگری میدهد . فانتزی هم در امر ازدواج رمانتیك در دنیای امروز بدینگونه است كه وقتی انسانی عاشق میشود، با آرمانی كردن معشوق فكر میكند در كنار او احساس وصف ناپذیری دارد. این همان جنبهِ خیالی عاشق بودن است. زوج شدن و احساس پیوند با دیگری در ساحت امر نمادین جای میگیرد. مسئلهِ سومی هم هست. معشوق ممكن است زیبا، باهوش، مهربان و… باشد، اما آنچه او را از دیگر كسانی كه ممكن است همین صفات را داشته باشند و مورد عشق ورزی قرار نگیرند جدا میكند، چیزی مازاد است كه نمیتوان آن را با زبان بیان كرد و به همان دلیل است كه ابژهِ عشق ورزیدن قرار میگیرد. این مازاد همان ابژهِ پتی آ یا ابژه علت میل است. ابژهِ پتی آ حفره یا شكافی است كه امر نمادین به گرد آن شكل میگیرد و نیز آن چیزی است كه فقدان را پنهان میكند. در اصطلاح لاكانی، فانتزی رابطهِ ناممكن سوژه با ابژهِ پتی آ را تعریف می كند . در گسترهِ واقع، پیچیده ترین مبحث لاكانی ژوئیسانس Jouissance (لذت پایان ناپذیر) مطرح میشود. سوژه ها همواره احساس میكنند چیز بیشتری وجود دارد كه از دست داده اند. ژوئیسانس تجربهِ وجدآمیز عرفانی و مذهبی است كه سوژه ها به رغم درد ناشی از نرسیدن به آن بینهایت، میل وافری به آن نشان میدهند .
از نظر لاكان، فرد مفهوم واقعی عشق را در گسترهِ واقع و در آرزوی رسیدن به ژوئیسانس میجوید. عشق او به چیزی، كسی یا مكانی است كه روزی از آن جدا شده، در آرزوی بازگشت به همان كل و رضایت مطلق و ابدی است. سوژهِ سرگردان در دنیایی كه هیچ مطابقتی با درون او ندارد، ناخودآگاه سمت و سوی خود را به جهتی دیگر متمایل میكند كه در آن بتواند به رضایت مطلق دست یابد، یا لااقل تصویری از آن ژوئیسانس را در ذهن خود بپروراند و به لذتی هرچند آنی دست یابد .
لكان فانتاسم را جزو مقولات بنیادی روانكاوی به حساب نمی آورد و در « چهار مقوله بنیادی روانكاوی » این چهار مقوله را ناخودآگاه، سائق، انتقال و تكرار میداند.
لكان بر ماند بسیار بالای فانتاسم تأكید دارد و آن را خارج از دیالكتیك ناخودآگاه میداند. فانتاسم در بیرون از كنش سمپتوم و تعبیر قرار دارد و هاله ای از سكوت آن را احاطه كرده است. آنالیزان بدشواری از آن صحبت میكند و تداعی آزاد بر روی آن تقریباً غیرممكن است.
ژاك لاكان مفهوم واقعی عشق را در گسترهِ واقع و در آرزوی رسیدن به ژوئیسانس میجوید. عشق فرد به چیزی، كسی یا مكانی است كه روزی از آن جدا شده و در آرزوی بازگشت به همان كل و رضایت مطلق و ابدی است. سوژهِ سرگردان در دنیایی كه هیچ مطابقتی با درون او ندارد، ناخودآگاه سمت و سوی خود را به جهتی دیگر متمایل میكند كه در آن بتواند به رضایت مطلق دست یابد یا لااقل تصویری از آن ژوئیسانس را در ذهن خود بپروراند و به لذتی هرچند آنی دست یابد.
با توسل به تئوری لاكان، میتوان گفت كه با فانتزی، میل «من» در ساحت امر خیالی فقط با فاصله اش از «غیرمن» تعریف میشود، از طریق بازیافتن خود در تصویر دیگری. شكاف بین خود و تصویر برسازندهِ فانتزی دستیابی به وحدت یكپارچه ای است كه سوژه آن را در چنگ اندازی به دیگری طلب میكند. به عبارتی، فانتزی ساختاری است كه میل را به حركت درمیآورد و این كار را با وعدهِ دسترسی به ابژه ای كه میتواند جایگزینی برای خسران ژوئیسانس باشد انجام میدهد . بدین گونه، عشق لاكانی (تلاشی كه سوژه در بررسی به نقص و كاستی های اساسی خود دارد) به عشق بدن تبدیل میشود. به عبارتی، آنچه دیده میشود و قابل رؤیت است «قدرت رسانهِ» فانتزی جذابیت های بدنی را ایجاد كرده است. قدرت رسانه به منزلهِ یك ابژهِ تعجب آور، آگاهی سوژه را محصور خود میكند. دوم آنكه قدرت سینما به منزلهِ امری خطرناك و دستكاری كننده در نظر گرفته میشود كه دستگاه ایدئولوژیك برای مطیع كردن انسانها از آن استفاده میكند. دستگاه ایدئولوژیك این كار را با عمل دوخت انجام می دهد (لاكان بر این نظر است كه انسان به وسیلهِ اگو، امر نمادین و امر تصویری اش را به هم وصل میكند تا شكاف هایی را كه از تداخل این دو حاصل شده اند بدوزد). این جانشینی و عمل دوخت، از این نظر اهمیت دارد كه سوژه های واقعی كه در جامعه زندگی میكنند، خود، فانتزی های مشابهی در زندگی اجتماعی میسازند و لاجرم وقتی وارد این آپاراتوس سینمایی میشود، این دستگاه فانتزی های آنها را دوباره سازی و متناسب با ایدئولوژی خود به مخاطب عرضه میكند. به بیان دیگر، فانتزی در ساختار روایی خود میل تماشاگران را دستكاری میكند و آن را متناسب با ایدئولوژی خود جهت میدهد.
برای لكان روانكاوی همیشه دارای پایانی است و آن موقعی است كه آنالیزان از میان فانتاسم عبور كرده باشد. برای لكان این تنها معیار پایان روانكاوی است كه می بایست در جریان Passe محك زده شود. در صورت موفقیت در این جریان است كه آنالیزان سابق به عنوان روانكاو امروز شناخته می شود.
مدل ذهنی و کارکردی فانتزی ها در زندگی افراد
مدل ذهنی: پیش آگهی کودکان و نوجوانان در ایجاد فانتزی هایشان است که می خواهند از آن برای خود مبدل سازی کنند و بر اساس کاراکترسازی، نیازهای روانی همچون “قدرتمندی، تخصص، تبحر، نیروی ماوراء و…” را ایجاد کنند.
در برزگسالان پیش آگهی برای نظم بخشیدن و توالی داشتن نوع فانتزی هایشان است که در آن نیازهای روانی–جنسی همچون “تسلط، مهارت، خاص بودن، متفاوت بودن و…..” را ایجاد می کند.
کارکرد در نتیجه آن نهفته است. یعنی خلاقیت در کودکان و نوجوانان یا پیش بین ابتلایشان به توهم و هذیان.
چندین فانتزی مشهور ازدواج
فانتزی ها عمدتاً آگاهی های كاذب یا واقعیت را پنهان میكنند یا به شكل وهمی واقعیت را جعل میكنند یا شكافی را به شكل خیالین درمان میكنند. این امر از اضطراب نگاه كردن به مشكلات و شكاف های زندگی و ناشی از این كنش است كه فرد به جای گلاویزشدن با شكاف های خود به صورت عینی، درصدد راه چاره ای رؤیاگون است. رؤیاهایی كه فقط مدت كوتاهی دوام میآورند و كم كم زیر فشار واقعیت عینی كمر خم میكنند و سوژه را با آلامی كه چاره ای برای درمانش نیست و جز پذیرش یا درمان عینی و ناقص آن كاری از دست سوژه برنمی آید روبرو میكنند. باید واقع بینانه تر به زندگی و عشق واقعی، نه رمانتیك، در ازدواج نگاه كرد.
1 – فانتزی عشق فراطبقاتی
در گذشته، ازدواج ها برحسب رسوم با افراد هم سنخ انجام میگرفت. اما امروزه جوانان فانتزی های جدیدی در ذهن می پرورانند كه به دنبال رسیدن به آن هستند؛ فانتزی هایی كه شكننده اند.
فردی که اتفاقاً جایگاه طبقاتی را انكار می كند و گمان می كند كه عشق فراتر از طبقه میتواند شكل بگیرد. پس در واقع فانتزی سمیرا عشق فراتر از تعلق طبقاتی است كه وقتی وارد رابطه میشوند، این فانتزی تخریب و دست نیافتنی میشود. درواقع، بسیاری از عشق های امروزی همین گونه اند. واقعیت «كبوتر با كبوتر، باز با باز» مصداق این است كه تشابه جایگاه ها و موقعیت های طرفین در یك رابطه به ثبات آن رابطه می انجامد. اما فرد براساس امر خیالی خود چیزی فراتر از آن را به منزلهِ یك فانتزی در ذهن می پروراند. لذا به سمت عشقی خیالی میروند كه گویی فقط دوست داشتن میتواند همهِ تفاوت ها را پوشش دهد. قبل از آنكه به دیگران علاقه مند شویم و دوستشان بداریم، لازم است بدانیم چه كسی هستیم و معیارها و ارزش های ما كدام است؟ و چه مسیری را برای زندگی خود برگزیده ایم؟ اگر برای این سؤالها پاسخی پیدا نكرده باشیم، مهر و علاقهِ ما به دیگران بسیار سطحی است و تجربهِ عینی چونان امر واقع دروغین بودن فانتزی، شكافها و خیالی نبودن ماهیت دیگری مطلوب را آشكار میكند.
فانتزی ای كه محصول «عشق فراطبقاتی» است بدینگونه عمل میكند كه باعث شكاف بین واقعیت و خیال میشود و انتظارات از واقعیت ها فراتر می رود. و پیامد این امر فروپاشی فانتزی فرد و درنهایت گسست در زندگی خانوادگی میشود. از طرف دیگر، فانتزی جنسی هم باعث اختلال در روابط زناشویی و سپس كاهش سلامت جنسی میشود. لاكان انسان را اینگونه تعریف میكند: «انسان چیزی نیست غیر از خواهش و فقدان». به عقیدهِ او، بشر را در تمام طول زندگی اش یك احساس فقدان دنبال میكند. این احساس فقدان ما را وادار میكند كه دائم در جستجو باشیم؛ در جستجوی چیزی یا كسی كه این احساس خلأ را پر كند و بر این جستجوی بی پایان خاتمه دهد. به عقیدهِ او، زندگی كردن یعنی از فقدانی به فقدان دیگر گذر كردن و نباید فراموش كرد كه این احساس فقدان بیش از اینكه منفی باشد، موتوری است كه انرژی های ما را بسیج میكند و اگر در راه درست كانالیزه شود، خلاقیت های بی شماری را در زمینه های گوناگون در ما بیدار میكند.
2 – فانتزی جذابیت های بدنی
سوژه های زن و مرد به دنبال جذابیت هایی در طرف مقابل خود هستند و بخشی از این جذابیت ها جنبهِ فیزیكی و بدنی دارد؛ به طوریكه جذابیت بدنی طرف مقابل برای افراد، هم به لحاظ اجتماعی و هم به لحاظ زندگی خصوصی، مهم میشود.
فردی با دیدن زنان تصاویر شبكه های ماهواره ای تصویر جنسی زن ایده آلش را بی نقص ساخته است. مخاطب برحسب همین سناریوی فانتزی گونه و با میلی برساخته شده درصدد یافتن آن مصداق فانتزی در جامعه برمیآید و در صورت دسترسی به آن، گمان میكند كه همهِ مشكلاتش برطرف خواهد شد. در اینجا، فانتزی جذابیت بدنی به این نكته اشاره دارد كه با همسر خویش ازدواج میكند، اما با توجه به رویارویی با تصاویر ماهوارهای فانتزی جذابیت بدنی در وی شكل میگیرد، سپس چون همسرش با آن جذابیت های بدنی همخوانی ندارد، وی را طلاق میدهد. در پی دستیابی به رؤیای خویش، به زن دیگری روی میآورد. پس این فانتزی در مورد همسرش تخریب میشود و این باعث به هم خوردن فانتزی محمد و درنتیجه وقوع طلاق میشد.
3 – فانتزی میل جنسی
فانتزی دیگری كه آن را میتوان در گذر رشد رسانه های مجازی یافت، فانتزی میل جنسی است. به عبارتی، عشق به جنس مخالف برحسب فانتزی میل جنسی معنا می یابد و او عشق را در تحقق یافتن این فانتزی می جوید. به مدد رسانه ها، این فانتزی دنیای نشاط آور و تجربهِ گسستنی را برای شخص پدید میآورد كه در آن فرد از تقاضاهای دنیای واقعی فرار میكند. به طوریكه این فانتزی جنسی گاهی سبب به خطر افتادن سلامت روانی و حتی جسمی فرد میشود و میتواند انحرافاتی چون: خودارضایی، اباحه گری جنسی، همجنس بازی، از بین رفتن حیای اخلاقی، علاقه به عریان نمایی و… را دربرگیرد. جستجوی مدام میل جنسی برای زندگی جنسی زوجین، همچون سمی كشنده است كه نه تنها ارضای این نیاز طبیعی زوج را دچار مشكل میكند، بلكه میتواند دلسردی از زندگی زناشویی و مشترك را نیز به همراه داشته باشد.
در واقع، زمانی كه فرد قبل از ازدواج فانتزی جنسی خاصی داشته باشد و بعد از ازدواج فانتزی های جنسی وی عملی نشود، این فرد به رغم داشتن میل جنسی زیاد، از رابطهِ جنسی لذت نمیبرد. فانتزی جنسی میتواند ابزار سنجش بالینی از مشكلات و دشواری های یك فرد در ایجاد صمیمیت و نزدیكی احساسی باشد. حدود یك سوم از زنان سابقهِ نوعی آسیب جنسی داشته اند. در نتیجهِ آن، حین عشق بازی با شریك جنسی خود احساساتشان را از اعمالشان جدا میكنند. این مسئله گاهی اوقات شكل یك فانتزی جنسی به خود میگیرد كه بین زوج فاصلهِ روانی ایجاد میكند، زیرا واقعیت جای تخیل را میگیرد؛ واقعیتی كه فانتزی فیلم های جنسی و بدن های همیشه سالم و تراشیده و جذاب را ندارد. بدن همسر، مانند تخیلات جنسی بدن های ماهوارهای، جذاب نیست.
لاكان مفهوم واقعی عشق را در گسترهِ واقع و در آرزوی رسیدن به ژوئیسانس میجوید. عشق او به چیزی، كسی یا مكانی است كه روزی از آن جدا شده، قدم در زندگی نهاده، اما در آرزوی بازگشت به همان كل و رضایت مطلق و ابدی است. و این ذهنیت به اضمحلال روابط زناشویی منجر میشود.
«فانتزی جنسی» امری است كه بسیاری از افراد بدون آگاهی از آن و تحت تأثیر آن رفتار هستند. واسازی فانتزی جنسی و آگاهی رسانی به زوجین و همهِ مردم در این زمینه میتواند تأثیرات مثبتی در واقع بینی داشته باشد.
به گفتهِ روانشناسان، یكی از نیازهای مهم زن و شوهر در زندگی، توجه به نیازهای روحی و روانی آنان است؛ نیازهایی كه با ویژگی های روانی زن و مرد متفاوت است و بی پاسخ ماندن آنها از سوی هریك از زوجین، باعث بروز مشكلاتی جدی در زندگی مشتركشان میشود و چه بسا جدایی را رقم بزند. اگر ذهن فردی گرفتار تحریفات شناختی شود، تفسیری كه از امور مختلف خواهد داشت، تفسیری تحریف شده خواهد بود كه در صورت تكرار، خروجی آن میتواند اضطراب، افسردگی، نارضایتی از زندگی و… باشد. تحریف شناختی به زبان ساده و خودمانی، همان عینك بدبینی یا خوشبینی است كه میتواند همهِ تفسیرها و نگاه ما را به زندگی یا به یك فرد یا یك اتفاق عوض كند؛ نگاهی كه با برداشتن آن عینك به كلی متفاوت میشود.
4 – فانتزی مرد ایده آل
زن قبل از ازدواج در كنار افراد خانواده مشغول زندگی است و تصمیم به ازدواج را با امید به زندگی در كنار مردی كه بتواند خواسته هایش را برآورده كند و همراه او در مسیر زندگی باشد، برمیگزیند. این فانتزی برای زن و مرد با عنوان مرد ایده آل زندگی یا زن ایده آل زندگی شكل میگیرد و خصوصیاتی برای آن برشمرده میشود؛ مانند: مسئولیت پذیری، هم كلامی، همدلی، همراهی در سختیهای زندگی و… . درحقیقت، فانتزی مرد ایده آل قبل از ازدواج در طرف مقابل دیدنی نیست یا دربارهِ امكان رسیدن به این فانتزی صحبت كافی نمیشود. لذا بعد از ازدواج، مرد مورد نظر برای زن متناسب با ویژگی های مرد زندگی نیست.
فانتزی های زن امروز این است كه مرد برای جنس مخالف جذابیت های مردانه داشته باشد. مرد ایده آل بیشتر خانمها مردی است كه، در درجهِ اول باغیرت باشد و نسبت به خانواده اش و حریم آن حرمت قایل شود. مرد ایده آل از هرگونه انحراف اخلاقی به دور است و سلامت اخلاقی دارد. او نسبت به والدین خود خوش رفتار و پناهگاهی برای زن و فرزندان خود است. پاكی چشم و عقل و فكر، توانایی تأمین مالی خانواده، داشتن ایمان محكم، شهرت اجتماعی و توان دفاع از حریم خانواده هم از شاخص های مرد ایده آل است. مرد پاكیزه، پارسا، سخاوتمند و دست و دلباز میتواند تكیه گاه خوبی برای خانواده و همسر خود باشد. طبیعی است میتوان به این فهرست، صفات دیگری را افزود؛ اما بسیاری از خانم ها به هنگام انتخاب همسر بر این ویژگی ها تأكید میكنند.
به علت ارتباط گرایی ذاتی ذكرشده، وقتی خانمی با ارتباطات كلامی نصفه و نیمهِ همسرش مواجه میشود یا بی توجهی اش را می بیند، چون زن به نیازش نمیرسد، شوهرش را به خاموشی و گوشه گیری ارادی متهم میكند و برایشان این سوء تفاهم پیش میآید كه گوشه گیری مرد به دلیل بی مهری و بی عشقی است . به عبارتی، فكر میكند كه همسرش دیگر دوستش ندارد؛ وگرنه باید بیش از این به او نزدیك شود و توجه كند.
از آنجا كه زنان ذاتاً ارتباط گرا هستند و مردان در مواجهه با مواردی كه گفتیم از ابراز احساساتشان كاسته میشود و حتی به طور غیرارادی توجهشان به محیط اطراف و شاید همسرشان كم میشود، رنجش هایی به وجود میآید كه باعث متشنج شدن زندگی شان میشود. درنتیجه، از نظر لاكان، سوژه ای كه به تطبیق خود با شرایط پیرامونی قادر نیست، در گسترهِ نمادین مواجهه با فقدان و هجران، میل به دستیابی به امر واقع دارد و همواره با جابجایی فانتزی های گوناگون درصدد دستیابی به لذت پایان ناپذیر است. این ذهنیت به بدبینی و اضمحلال روابط زناشویی فرد منجر میشود.
«فانتزی جذابیت های مردانگی» به توقعاتی مربوط می شود كه خانمها از همسرشان دارند . این است كه وقتی خانمی دچار استرس یا درگیر مشكلاتی میشود، بیشتر از از آنكه توجهش را به خودش معطوف كند، سعی میكند به اطرافیان توجه كند و همهِ سعی اش بر این میشود كه نیازهای اطرافیانش را برطرف كند. این در حالی است كه مردها به علت یك بعدی نگری ذاتیشان، برعكس زنان، نمیتوانند همه جانبه نگر باشند. به علت همان ارتباط گرایی ذاتی كه ذكر شد، وقتی خانمی با ارتباطات كلامی نصفه و نیمهِ همسرش مواجه میشود یا بی توجهی اش را میبیند، چون به نیازش نمیرسد، شوهرش را به خاموشی و گوشه گیری ارادی متهم میكند و برایش این سوء تفاهم پیش میآید كه گوشه گیری مرد به دلیل بی مهری و بی عشقی است. به عبارتی، فكر میكند كه همسرش دیگر دوستش ندارد و این ذهنیت به بدبینی به همسر و اضمحلال روابط زناشویی منجر می شود.
اختلالات شخصیت
فانتزی همچنین یکی از سازوکارهای دفاعی در اختلالات شخصیت است. خیلی از کسانی که اغلب انگ اسکیزوئید بر آنها زده میشود، یعنی افراد نامتعارف، گوشهگیر و هراسان، با خَلق یک زندگی تصوری بهویژه دوستانی تصوری در درون خود به تسکین و ارضای خود میپردازند. اینگونه افراد، به دلیل وابستگی فراوانشان به خیالپردازی، اغلب بسیار سرد و نجوش به نظر میرسند. درمانگر باید معاشرتی نبودن آنها را به حساب ترسشان از صمیمیت بگذارد و بر آنها خرده نگیرد یا اگر او را طرد کردند، دلخور نشود. درمانگر همواره باید با آرامش، اطمینان بخشی، و تعمق، نسبت به آنها علاقه و توجه نشان دهد، بی آنکه اصراری برای دیدن واکنش متقابل از جانب آنها داشته باشد. اگر ترسی را که آنها از صمیمیت و نزدیکی، دارند، دریابیم و به راههای نامتعارفی که آنها در زندگی و روابط خود برمیگزینند، توجه و احترام نشان دهیم، مفید و نیز درمانی خواهد بود.
هر آنچه از روانشناسی می خواهید را در این وبلاگ بجویید .